سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام رضا

 خسته از راه ، کنار مادر...

خسته از راه، کنار مادر  

توی ماشین پدر خوابیدم 

پلکهایم که به هم افتادند 

خواب یک صحن کبوتر دیدم 

 

صبح وقتی که دو چشمم وا شد  

شادمان مثل گلی خندیدم 

آخر از پنجره پشت اتاق 

گنبد زرد رضا را دیدم 



دل من مثل کبوتر پر زرد

رفت و بر شانه گلدسته نشست

اشک در چشمه چشمم جوشید

بغضم آیینه شد اما نشکست



 پدر آماده شد از من پرسید:

دوست داری که تو را هم ببرم؟

گفتم:آری! ولی آنجا چه کنم؟

مادرم گفت: زیارت پسرم!



گر چه زود آمده بودیم ولی

در حرم جای دل من کم بود

هر کسی با او؛ چیزی می گفت

گوییا با همه کس محرم بود



هر کجا رفتیم آنجا پر بود

پر ز نجوای دل و دست دعا

یک طرف قصه پر غصه در

یک طرف ذکر غریب الغربا



در رواق حرم پر نورش

کاش دست دل من رو می شد

می شدم من آن آهوی غریب

باز او ضامن آهو می شد



 

 





برچسب ها : بوی بهشت  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 163
    بازدید دیروز : 56
    کل بازدید : 923734
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 2:33 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات